اشاره: مهندس محمّداعظم احراری متولّد نوروز سال ١٣٤٤ شهرستان بیرجند، مقیم فعلی زاهدان از اعضای پیشکسوت جماعت در استان خراسان و از فعّالان اجتماعی آن دیار است. وی افزون بر اینکه چندین مسئولیت اجرایی جماعت را در دورههای متمادی بهعهده داشته، در دورهی اخیر نیز، عضو شورای مرکزی جماعت دعوت و اصلاح است. احراری یکی از فعّالان اقتصادی- تولیدی کشور است که بهعنوان مدیر اجرایی و مدیرعامل چند شرکت، ازجمله شرکت مهندسین مشاور، کارخانجات چرم مصنوعی مشهد و شهد ایران، فعّالیت چشمگیری داشته است. اصلاحوب درباب رویکرد «همبستگی» و راهکار «مشارکت»، پرسشهایی را با ایشان درمیان نهاده است؛ توجّه شما عزیزان را به پاسخ آنها، جلب میکنیم.
پیش از هر چیز لازم است درباب واژههای همبستگی و مشارکت یک ایضاح مفهومی داشته باشیم، تلقّی شما از این دو مفهوم مهمّ از دیدگاه جامعهشناختی و حقوقی/فلسفی چیست؟
از جمله مفاهیم کلیدی و برجسته در مطالعات اجتماعی و جامعهشناختی، دو مفهوم همبستگی اجتماعی و مشارکت عمومی است. همبستگی اجتماعی در زبان لاتین معادل(social solidarity) بکار رفته است و در لغت به معنای وحدت، وفاق و وفاداری است که ناشی از علایق، احساسات، همدلی و کنشهای مشترک است. این واژه با واژهی social cohesion)) مترادف است و باواژههای دیگر همچون یکپارچگی اجتماعی، وحدت، وفاق اجتماعی و نظم اجتماعی از یک خانواده است. در مورد همبستگی اجتماعی تعاریف مختلفی ارائه شده از جمله: احساس مسئولیت متقابل بین چند نفر یا چند گروه که از آگاهی و اراده برخوردار باشند و یا به عبارت دیگر به معنای همدلی، همگرایی، قبول مسئولیتهای اجتماعی و رعایت حقوق شهروندی و همکاری و هماهنگی در پیشبرد امور سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در جامعه است.
به زبان جامعهشناختی همبستگی پدیدهای را میرساند که بر پایهی آن در سطح یک گروه یا یک جامعه، اعضا به یکدیگر وابستهاند و بطور متقابل نیازمند یکدیگر هستند.
در خصوص مشارکت تعریفهای متعدّدی ارائه شده است از جمله مشارکت عبارت است از قبول همکاری آگاهانه و ازروی میل و اراده برای رسیدن به یک هدف خاصّ. به عبارت دیگر مشارکت عبارت از شرکت همراه با اختیار در یک عمل جمعی توأم با تعهّد و مسئولیت بر مبنای استفاده از اطلاعات و فرصتها میباشد.
در شرع مقدّس اسلام نیز مفهوم مذکور را باید در واژهی «امّت» وواژههای همخانوادهی آن جستجو کرد.
بیگمان انسانها خواهان سعادت هستند و سعادتشان در گرو پیشرفت و دستیابی به آرزوهای ممکن و معقولشان میباشد. نقش همبستگی در نیل به سعادت انسانها چیست؟
همبستگی اجتماعی و مشارکت عمومی آثار، نتایج و پیامدهای بسیاری دارد که بطور خلاصه میتوان به برخی از آنها اشاره نمود.
الف- کار آمدی و تثبیت نظام سیاسی: ازجمله مهمترین پیامدهای همبستگی اجتماعی و در نتیجه، مشارکت عمومی را میتوان کارآمدی نظام و تثبیت نظام سیاسی قلمداد کرد. در نظامهای سیاسی با پشتوانهی مردمی که وفاق و انسجام اجتماعی بالاست مردم حامی واقعی نظام هستند؛ زیرا نظام را متعلّق به خود میدانند و در مشکلات و بحرانها به کمک نظام میشتابند.
ب - تقویت روحیهی تعاون و همکاری: اساس زندگی اجتماعی بر تعاون و همیاری پایهریزی شده است و نظام بنیادین اسلام قوانین اقتصادی و اجتماعی خود را بر اصل تعاون استوار کرده است از اینرو قرآن کریم برای تثبیت روحیهی مشارکت، بر تقویت روح تعهّد و عزم عمومی تشویق نموده و میفرماید: «وَتَعاوَنوا عَلَى البِرِّ وَالتَّقوى وَلا تَعاوَنوا عَلَى الإِثمِ وَالعُدوانِ»
ج- دشمنستیزی و دشمنزدایی: دشمن جرأت نفوذ در جامعهای را ندارد که دارای وحدت، انسجام و وفاق اجتماعی است و با همدلی و وفاق به همنوعان خویش کمک کرده و همواره حضوری فعّال در صحنههای فردی و اجتماعی دارد.
د- آبادانی و امنیت اجتماعی: یکی دیگر از پیامدهای همبستگی ملی و اجتماعی، وجود امکانات بالقوه و بالفعل و منابع انسانی و مادّی فراوان و آماده برای آبادانی و توسعهی کشور و نیز حضور فعّال مردم در صحنههای اجتماعی و عرصههای فرهنگی و امنیت پایدار اجتماعی است
هـ- استقلال و عزّت اسلامی: در پرتو همبستگی اجتماعی و مشارکت عمومی، استقلال و عزّت برای امّت اسلامی به ارمغان خواهد آمد و جامعهی اسلامی با پایبندی کامل به اصول و ارزشهای دینی و تحمل مشکلات، موانع را یکی پس از دیگری از سر راه برداشته و به عزّت اسلامی که مخصوص مؤمنان است نائل خواهد آمد.
ز- افزایش سرمایهی اجتماعی و کاهش بزهکاری و حتّی کاهش هزینههای اقتصادی در ایجاد امنیت فیزیکی و برخورد با مجرمان.
ح-تأکید بر نکات مشترک همهی آحاد ملّت، اقوام، ادیان و مذاهب در قالب سرزمین و ملّت و ایجاد بستر و فرصت مساوی برای همهی نحلهها در دستیابی به قدرت، ثروت و منزلت اجتماعی.
ط- مشارکت آگاهانه در زمینهی انتخاب کردن و انتخاب شدن بدون تبعیض و ایجاد فرصت برای همه به منظور بروز اجتماعی در چارچوب حقوق انسان که والاترین حقوق آن اجتناب از تحمیل عقیده، برنامه و... با زور و اکراه است.
همهی فعّالیتهای هدفمند انسان برای دستیابی به دو مقصود اساسی اجتناب از درد و رنج و جذب و جلب لذّات(دفع مضارّ و جلب منافع) است؛ چرا که صیانت ذات و بالتبع نفعطلبی و زیانگریزی ویژگی ذاتی بشر است؛ امّا آیا انسانها به تنهایی و بدون همکاری و کمک دیگران قادر به شکوفا ساختن استعدادها و دفع زیان(درد و رنج) از خود هستند؟
انسانها به تنهایی و بدون همکاری و کمک دیگران، قادر به شکوفا ساختن استعدادها و دفع زیان و ضرر از خود نبوده و نیازمند یاری دیگران هستند. انسجام و وحدت اعضای جامعه، از جمله مهمترین عواملی هستند که شخصیت آنها را تضمین میکند و جامعه را به سوی رشد و تعالی سوق میدهد و از سوی دیگر تفرقه و پراکندگی موجب زوال و انحطاط است. انسجام، یگانگی و اتحاد مردم یک جامعه، اسباب حرکت آنها به سمت هدفهای مطلوب است و رشد جامعه را در پی دارد؛ حال آنکه تفرّق و ناهماهنگی و اختلاف درونی جامعه پایههای قدرت و قوام جامعه را دچار تزلزل میکند و امتیازات موجود را نابود میسازد. و قرآن کریم در این خصوص تأکید به اتحاد و همبستگی و دوری از تفرّق دارد و میفرماید: «وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعًا وَلا تَفَرَّقوا» و همچنین میفرماید: «وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ» و از شهروندان خواسته تا در کارهای فردی و اجتماعی به اصل مشورت و تبادل نظر با فرهیختگان توجّه کافی داشته باشند و حاصل این مشورت و مشارکت عمومی در تصمیمگیریها را که همان «خرد جمعی» است، بهکار گیرند.
انسانها برای دستیابی به اهداف خویش نیازمند یاری دیگران و استفادهی ابزاری از دیگران هستند و در عین حال به منظور دستیابی افراد به اهدافشان، لازم است که بخشی از آزادیهای خویش را محدود کنند. تلقّی شما از نگاه ابزاری و شیءوار به انسانها و نیز تقیّد و حصر آزادی چیست؟
آزادی مفهومی پر مناقشه است که در مکاتب مختلف برداشتهای متفاوتی از آن شده و محدودیتهایی نیز برای آن بیان شده است و آزادیهای عمومی نمیتواند آنچنان بیقید و شرط باشد که به حقوق و آزادیهای دیگران و مصالح و حقوق عمومی خدشه وارد نماید.
مکاتب لیبرال در جوامع غربی آزادی را به صورت مطلق تحلیل کرده و از آن بهره میگیرند و هر آنچه را که مانعی بر سر راه خواستههای انسان باشد مانع آزادی محسوب میکنند؛ ولی حتّی خود غربیها هم به این واقعیت معتقدند که آزادی مطلق قابل تحقق نیست و طبیعتاً برای اداره جامعه و جلوگیری از هرج و مرج محدودیتهایی برای آن وجود دارد که رعایت قانون و حقوق دیگران از جملهی آنهاست؛ امّا در مقابل، در مکتب اسلام با دیدگاه الهی، آزادی بهصورت مقیّد پذیرفته شده و مواردی از آزادی که خلاف فطرت پاک انسانها و موجب انحراف از آن باشد ممنوع اعلام شده است. به عبارت دیگر در ادبیات اسلامی علاوه بر موارد رعایت قانون و حقوق سایرین، برخی محدودیتها ناشی از حاکمیت دین در جوامع اسلامی و رعایت شرع میباشد که با این دیدگاه اساساً آزادیهای غیرمشروع، عین اسارت است و آزادی معنوی را که از حقوق انسانهاست، سلب میکند.
در ارتباط با نگاه ابزاری به انسانها باید عرض کنم خداوند انسان را بزرگوار آفریده و به اوکرامت بخشیده است و میفرماید: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ» ما آدمیزادگان را با اعطای عقل، اراده، اختیار، نیروی پندار و گفتار و نوشتار و قامت استوار و... گرامی داشتیم. خداوند انسان را با استعدادهایی که در فطرت او بهودیعت نهاده و با این استعدادها او را سزاوار خلافت در زمین نموده، گرامی داشته است. پس این انسان نمیتواند فقط یک ابزار باشد. قرآن کریم میفرماید: «يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثي وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ» ای انسانها ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را تیرهتیره و قبیلهقبیله نمودیم تا همدیگر را بشناسید. بیگمان گرامیترین شما در نزد پروردگار، متقیترین شماست.
نگاه رژیمهای دیکتاتوری به انسانها، نگاهی ابزاری است؛ امّا چنین رویکردی موفق نخواهد بود. به تعبیر دیگر اگر کسی با نگاه ابزاری به انسان نگاه کند، انسان واقعاً ابزار نمیشود. یکی از مهمترین نشانههای عدم توفیق دیکتاتوری برای تبدیل انسان به ابزار، اشاعهی دروغ در جامعه است و این خصیصه یکی از وجوه تمایز ابزار و انسان است. هنگامی که حکومت مبتنی بر دیکتاتوری باشد قادر نیست میان ماهیت ابزار و ماهیت انسان تفاوت قائل شود و به سبب همین عدم تشخیص از همگان میخواهد که فرمودهی او را نصبالعین قرار دهند و از همان راهی بروند که او نشان میدهد. در حالیکه واقعیت این است که انسانها بهطور ذاتی و خدادادی هم استعداد آموختن خودْکنترلی و هدایت خود را دارند و هم تمایل به رشد و پویایی و در نتیجهی فشار دیکتاتوری، انسانها بناچار از خود کنترلی به خود سانسوری روی میآورند دروغگویی جای بیان واقعیت را میگیرد.
در ادبیّات دینی از ضرورت تعاون بر «برّ» و «تقوی» و ضرورت وجود تکافل اجتماعی سخن رفته است، شما نقش این مفاهیم را در همبستگی اجتماعی چگونه میبینید؟
تعاون، همکاری و همیاری اجتماعی از مهمترین پیامدهای همبستگی اجتماعی و مشارکت عمومی است. اساس زندگی اجتماعی بر تعاون و همیاری پایهریزی شده است و نظام بنیادین اسلام، قوانین اقتصادی و اجتماعی خود را بر اصل تعاون استوار کرده است و همچنین سفارش همدیگر به حقّ و صبر و نیز رحمت و مهربانی از دیگر توصیههای قرآن کریم است که میفرماید: «وَتَواصَوا بِالحَقِّ وَتَواصَوا بِالصَّبرِ» و در جایی دیگر میفرماید: «وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ» و یا میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» مراد از «اصبروا» صبر فردی و منظور از «صابروا» صبر اجتماعی است. روشن است که صبر و تحمّل اجتماعی بالاتر از صبر فردی است؛ زیرا در پرتو همکاری اجتماعی توان و قدرت افراد به یکدیگر پیوند خورده، نیروی عظیمی را به جود میآورد. کلمهی «رابطوا» از معنی وسیعتری برخوردار است؛ چرا که هدف این است که مؤمنان، در هر حال (آسایش و سختی) قدرتهای مادّی و معنوی خود را همجهت کرده و تمامی امور زندگانی خویش را در پرتو همکاری سامان دهند و سعادت واقعی خود را در پرتو همکاری اجتماعی در کارهای خیر و رشددهنده و دوری از کارهای زشت و انحطاطآور بجویند.
در جوامع ابتدایی، انسانها توانستهاند به تنهایی به حداقل امکانات لازم برای گذران یک زندگی ابتدایی دست یابند، امروزه با اینهمه پیچیدگی حاکم بر زندگی انسانها دیگر چنین امری امکانپذیر نیست و انسانها ناگزیر از برقراری روابط مبتنی بر همکاری با دیگران برای رفع نیازها و خواستههایشان هستند. نظر شما درباب «بسندگی» و نوعی «صرفهجویی» و «اکتفای به تأمین نیازهای ضروری که زندگی بدون آنها امکانپذیر نیست» و نه لزوماً برآورده کردن خواستهها، نیازهای ثانویه و آرزواندیشیها چیست؟
بهنظر من، انسان با توجّه به اینکه خلیفهی خدا در زمین است و امر به عمران و آبادانی زمین گردیده است: «هُوَ أَنشَأَكُم مِنَ الأَرضِ وَاستَعمَرَكُم فيها» باید طبیعت را مسخَّر خویش سازد و برای این نیاز به تعاون و همکاری و استفاده از همهی استعدادها و توانمندیها میباشد؛ چراکه: همه چیز را همگان دانند و همگان از مادر نزادند. بنابر این، اعتقاد و باور به بسندگی انسان را از انجام مأموریت اصلی او باز میدارد.
برای ایجاد همبستگی اجتماعی نیازمند پیوند وروابط اجتماعی در شبکههای پیچیده هستیم، بر اساس آموزههای قرآن و سنّت، رابطهی مسلمانان با غیرمسلمانان مبتنی بر چیست؟
بر اساس آموزههای قرآن و سنّت، بر این باورم که رابطه مسلمانان با غیر مسلمانان مبتنی بر صلح است (لَکُمْ دينُکُمْ وَ لِيَ دينِ) مگر با کسانی که پیمان شکستهاند و مسلمانان را آواره و دربهدر کردهاند و نخستین بارآغاز گر جنگ بودهاند.
در متون اصلی اسلام، ضمن تأكید بر تعامل مبتنی بر «بِرّ» و «قسط»، كه مقدّمهی تحقّق همبستگی در جامعهی بشری است، نقش ارتباط و شناخت متقابل با سایر تمدّنها و فرهنگها را چگونه میبینید؟ پیامد التزام به چنین مفاهیمی در زندگی فردی و اجتماعی را چگونه ارزیابی میکنید؟
اسلام، ارتباط و شناخت متقابل با سایر تمدنها و فرهنگها را توصیه مینماید و مسلمانان با التزام بر چنین مفاهیمی هم خود در آرامش زندگی میکنند و هم در فرایند تحقق صلح جهانی، نقش ووظیفهی خود را ایفا میکنند.
«قُل يا أَهلَ الكِتابِ تَعالَوا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَينَنا وَبَينَكُم أَلّا نَعبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلا نُشرِكَ بِهِ شَيئًا وَلا يَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضًا أَربابًا مِن دونِ اللَّهِ فَإِن تَوَلَّوا فَقولُوا اشهَدوا بِأَنّا مُسلِمونَ»
نسبت میان همبستگی میان انسانها و جوامع انسانی و فرهنگ مبتنی بر سلطه و سیطره بر سایر ملّتها را چگونه میبینید؟ آیا موافق روند جهانی سازی و از میان برداشتن خردهفرهنگها هستید؟
بهباور من، علم و فرهنگ کنونی جهان از آنِ تمام ملّتهایی است که هزاران سال برای پرورش آن رنج کشیده و آن را بارور ساختهاند و بر اساس سنّت تداول در میان تمدنها دست به دست گشته است، بنابر این فخر فروشی در برابر همدیگر و استفاده ابزاری از تکنولوژی، به منظور سیطره بر سایر ملّتها قبل از هر چیز به علم و پیشرفتی آسیب میرساند که دستاورد مشترک همهی انسانها است.
پیامدهای آسیمیله کردن و از میان برداشتن تمامی تمدّنها، ادیان و فرهنگها از طرف یک دین یا فرهنگ یا تمدن خاصّ، به فرض تحقّق را بیان کنید؟
معتقدم که تلاش برای از بین بردن تمامی تمدنها، ادیان و فرهنگها از طرف یک دین یا فرهنگ یا تمدن خاصّ، به فرض تحقق تنها منجر به تشنج و نا آرامی جهان خواهد شد و نتیجهای جزعقب ماندگی برای دستهای و پیشرفت نامتوازن برای دستهای دیگر به بار نخواهد آمد.
در اسناد بالادستی جماعت دعوت و اصلاح برای دستیابی هرچه بیشتر ملّتها، احزاب و گروههای مختلف به همبستگی مطلوب، راهکار «مشارکت عادلانه» را مناسب تشخیص دادهاند، منظور از مشارکت عادلانه در ابعاد داخلی و خارجی چیست؟
با اندک تأمّلی در احوال کنونی حاکم بر جهان در مییابیم که علت بسیاری از تنشها، به حذف گروهها و کسانی از صحنه برمیگردد که نه به حقوق خویش دست یافتهاند و نه اجازهی دفاع از خود و تلاش برای دستیابی به حقوق واهدافشان به ایشان داده میشود. من بر این باورم که حتّی بخش عمدهی علل تشنج موجود در روابط اسلام و غرب نه به اختلاف عقیده و دین بلکه به عدم توازن در نظام حاکم بر روابط میان آنها بر میگردد و اگر بستر مشارکت فعّالتر مسلمانان در عرصهی بینالمللی، با برقراری مساوات در اطلاعرسانی و عدم تحریف حقایق و واقعیت فراهم شود، بخشی از آن عدم توازن جبران میشود و بیتردید روحیهی تفاهم و همکاری و احساس مسئولیت متقابل بیشتری حکمفرما میشود.
بهنظر من، در عرصهی داخلی کشورها هم تکروی احزاب و گروهها، طرح ادّعای نمایندگی همهی مردم و تلاش برای خاموش کردن و یا کماثر کردن صدای منتقدانی که آنها هم در راه تلاش برای سعادت مردم گام برمیدارند باعث مهآلود و تیره و تار شدن فضای روابط میان احزاب و در نتیجه قشرهای مختلف مردم است.
«تأکید بر منافع مشترک» راهکار دوّمی است که در راستای ایجاد همبستگی از آن یاد شده است، فکر میکنید منافع مشترک اهل سنّت بطور عام و جماعت بطور خاصّ با اکثریّت جامعهی ایرانی چه میتواند باشد؟
برای حفظ وجود چند صدایی و تکثّر در جامعه و تکامل در گروههای متعدّد فعّال در عرصههای مختلف لازم است، گاهی اختلافنظرهای موجود در ابعاد مختلف دینی، ایدئولوژیک، سیاسی، اقتصادی و... نادیده گرفته شده و روی وجوه مشترکی تأکید شود که سود و منفعت همه یا اکثریت افراد جامعه و گروههای فعّال را در بر دارد. برای دستیابی به همبستگی مطلوب بهتر است نقاط مورد اختلاف کمتر برجسته شود؛ چون در این صورت مردم نقاط اشتراک موجود میان خود را فراموش میکنند و به سبب درگیری بر سر نقاط اختلاف از دستیابی به اهداف خود بازمی مانند و در یک جمله میتوان گفت: همه زیان میبینند.
در مورد منافع مشترک اهل سنّت و جماعت بهطور عام و جماعت بهطور خاصّ با اکثریت جامعهی ایرانی میتوان به استقلال، آزادی و امنیت کشور، وضعیت اجتماعی، فرهنگی، وضعیت اقتصادی، معیشت مردم و حقوق شهروندی اشاره کرد.
نظرات
عبدالقدوس فداکار
01 تیر 1398 - 09:55السلام علیکم و رحمة الله وبرکاته با وجود امثال مهندس احراری واقعا باید به عضویت خود در جماعتی به پهنای ایران، افتخار کنیم. من پیشتر احساس میکردم که بیشتر اعضای جماعت ملا و مولوی و شیخ هستند. اما وجود این مصاحبه امیدوارم کرد که انسانهای شریف دیگری از مهندسان و پزشکان و اساتید دانشگاه و اقشار دیگری نیز عضو هستند و باید اذعان کرد که این جماعت، افراد خدوم و شریفی را به جامعه تقدیم کرده است. تعهد و اخلاق از خصوصیات بارز اعضای آن است. مرحبا!
عضو جماعت
01 تیر 1398 - 09:49سلام این مصاحبه برام جالب بود. مهندس احراری را کم و بیش می شناسم. ایشان مرد کم حرف و توداری است. آنها که کمتر حرف می زنند بیشتر عمل می کنند. به عنوان اولین بروز، پاسخ سؤالات خوب بود. امیدواریم همه اعضای محترم شورای مرکزی جماعت. بروز و نمودی داشته باشند تا ما به عنوان اعضای پایینی جماعت آنها را بیشتر بشناسیم و اعتمادمان به مدیریت جمعی جماعت بیش از پیش شود. ممنون از اصلاحوب و سوالات خوبش!